یکی از مهمترین فاکتورهای بررسی کارنامه اقتصادی رؤسای جمهوری در طول تاریخ نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشورها در دوره ریاست جمهوری آنها است؛ تولید ناخالص ملی مهمترین متغیری است که در تجزیه و تحلیل و ارزیابی اقتصاد کلان از آن استفاده میشود.
قرن نو - نگار علی: رشد تولید ناخالص داخلی همواره برای اقتصاد مفید نخواهد بود و اگر اقتصاد به سرعت گسترش یابد حباب دارایی ایجاد میکند؛ حباب دارایی زمانی اتفاق میافتد که قیمت یک دارایی، مانند مسکن، سهام یا طلا، بیش از حد در یک دوره کوتاه افزایش یابد و سرمایهداران بر یک دسته دارایی خاص مانند بازار سهام، املاک و مستغلات متمرکز خواهند شد. چنین حبابی تورم نیز ایجاد میکند و از طرف دیگر وقتی حباب دارایی بترکد رکود سنگینی از پس آن نمایان خواهد شد.
در نتیجه برای پیدایش اقتصادی سالم رشد تولید ناخالص داخلی که از آن به عنوان رشد اقتصادی نیز یاد میشود باید پایدار و مستمر باشد. اقتصاددانان بر این باورند که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی مطلوب 2 تا 3 درصد است.
رؤسای جمهوری با استفاده از سیاستهای مالی، نرخ رشد اقتصادی را دستخوش تغییر میکنند؛ آنها با کاهش نرخ مالیات و افزایش تسهیلات دولتی اقتصاد را رونق میدهند. گفتنی است که جنگ، بلایای طبیعی و رکود اقتصادی به وجود آمده در دولتهای پیشین بر فعالیت رؤسای جمهور تأثیر میگذارد.
به قدرت رسیدن رئیس جمهور برای رونق اقتصاد کافی نیست و در کنار سیاستهای مالی سیاستهای پولی نیز باید توسط بانکهای مرکزی اعمال شود؛ بانکهای مرکزی باید در جهت رونق تولید نرخ بهره را کاهش دهند و در صورتی که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی بسیار بالا رفت بانکهای مرکزی برای جلوگیری از شکلگیری حباب دارایی باید از سیاستهای پولی کمک بگیرند.
در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا نام چهار رئیس جمهور که عبارتاند از جرج واشنگتن، آبراهام لینکلن، تئودور روزولت و رونالد ریگان به عنوان رؤسای جمهوری که بهترین کارنامه اقتصادی را رقم زدند آورده شده است؛ در وهله اول آنچه موجب شد این رؤسای جمهور در صدر فهرست بدرخشند بهرهگیری آنها از مشاوران خوب اقتصادی بود و در کنارش آنها از سیاستهای منسجمی برای تقویت اقتصاد در بلندمدت بهره بردند.
جرج واشنگتن اولین رئیسجمهور ایالات متحده در طی سالهای ۱۷۸۹ – ۱۷۹۷ بود. استفاده وی از مشاوران اقتصادی همواره در طول تاریخ زبانزد بوده است؛ به عنوان مثال وی همیلتون نابغه مالی و نظریهپرداز سیاسی آمریکایی را به عنوان وزیر خزانهداری خود منصوب کرد.
بسیاری از نویسندگان و مورخان تصور میکنند واشنگتن از اقتصاد چیزی نمیدانسته است و موفقیتهای اولیه در این زمینه را به الکساندر همیلتون نسبت میدهند؛ به عنوان وزیر خزانهداری واشنگتن، همیلتون عملکرد فوقالعادهای در بازپرداخت بدهی کشور و ایجاد یک بانک ملی داشته است اما طرح اقتصادی رئیس جمهور واشنگتن برای ایالات متحده آمریکا بسیار گستردهتر بود.
وی میدانست از بین بردن فساد، از بین بردن موانع ایجاد مشاغل، پرورش فرهنگ ملی پایدار، استقرار دادگستری و سایر اقدامات مشابه برای شکوفایی اقتصادی ضروری است و این امر با ایجاد شرکتهای تجاری جدید، رونق عمومی در شهرها و تجارت فعال ایالات متحده محقق شد و جرج واشنگتن نرخ رشد 9.7 درصدی اقتصاد آمریکا را در سالهای ریاست جمهوریاش رقم زد؛ نرخ رشدی که در نتیجه اقدامات خزانهداری آمریکا موجب ایجاد حباب دارایی نشد.
آبراهام لینکلن یک دولتمرد و وکیل آمریکایی بود که از سال ۱۸۶۱ تا زمان ترور در سال ۱۸۶۵ به عنوان شانزدهمین رئیسجمهور ایالات متحدهٔ آمریکا خدمت میکرد؛ لینکلن اصلاحات اقتصادی گستردهای را در دوره ریاست جمهوری کوتاهش عملی کرد که از میان آنها میتوان به اصلاح مالیات آمریکاییهای کم درآمد و یا طبقه متوسط و افزایش نرخ مالیات به 5 تا 10 درصد برای اقشار پردرآمد اشاره کرد.
فرانکلین دلانو روزولت با ثبت رکورد چهار بار پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا سی و دومین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا بوده است؛ روزولت نیز در دوره ریاست جمهوریاش از اصلاحات اقتصادی غافل نشد و به اصلاح نرخ حمل و نقل عمومی، مواد خوراکی و دارو پرداخت.
اگر به بررسی دومین غول اقتصادی دنیا بپردازیم نیز شاهد روند اصلاحات اقتصادی در قدرت گرفتن چین خواهیم بود؛ از سال 1970 اقتصاد این کشور وارد دوره رکود شد و پس از مرگ رئیس حزب کمونیست حزب مائو تسه تونگ، رهبر حزب کمونیست برای نجات اقتصاد به اصلاحات بازار مدار روی آورد و مقامات حزب کمونیست اصلاحات بازار را در دو مرحله انجام دادند.
سرانجام در سال 2010 چین از ژاپن پیشی گرفت و از نظر تولید ناخالص داخلی به نرخ دلار فعلی به دومین قدرت اقتصادی بزرگ جهان تبدیل شد و در ردهبندی بعد از ایالات متحده قرار گرفت.
۰۸:۴۲ ,۱۹ خرداد ۱۴۰۰